▪️هم اینک، همینجا زندگی کن! زندگی کردن در امید، زندگی کردند در آینده است و این خود به تعویق انداختن زندگی به معنای واقعی است. این نه راه زندگی کردن، که راه خودکشی است. هیچ احتیاجی به امید نیست و هیچ احتیاجی به احساس نومیدی نیست. هم اینک همین جا زندگی کن. زندگی به طرز فوق العادهای لذت بخش است.
▪️همینجا دارد میبارد و تو جای دیگری را مینگری.
▪️مراقبه دارای هیچ چارچوبی نیست. مراقبه پنجره نیست، در نیست. مراقبه تمرکز نیست، مراقبه توجه نیست. مراقبه آگاهی است.
▪️دلسوزی تنها هنگامی سربر میآورد که بتوانی ببینی که همه با تو خویشاوندی دارند. دلسوزی تنها هنگامی پدید میآید که ببینی تو عضوی از همه و همه عضوی از تو هستند. هیچ کس جدا نیست. وقتی توهم جدایی کنار رفت، دلسوزی سر بر میآورد.
▪️یک زندگی به واقع سرزنده و با نشاط، به تعبیری، آشفته و پرهرج و مرج است. میگویم به تعبیری، چون آن آشفتگی و هرج و مرج نظم خود را دارد. از هیچ قاعدهای برخوردار نیست، چون به هیچ قاعدهای نیاز ندارد. اساسیترین قاعده را ذاتاً در خود داراست. اینکه به داشتن هیچ قاعدهی بیرونی نیاز ندارد.
▪️واقعیتر زندگی کن. نقابت را کنار بگذار؛ آنها بر قلبت سنگینی میکنند. همه ریاکاریها را کنار بگذار. عریان باش. البته خالی از دردسر نخواهد بود، اما همین دردسر ارزش آن را دارد، زیرا تنها پس از آن دردسر است که رشد پیدا میکنی و بالغ میشوی و بعد هیچ چیزی زندگی را باز نمیدارد. زندگی هر لحظه تازگی خود را آشکار میسازد، زندگی معجزهای است همیشگی که همه جا در پیرامون تو در حال وقع است. تو صرفا در پس عادات مرده در حال پنهان شدنی. اگر نمیخواهی ملول باشی، بودا شو. هر لحظه را تا حد امکان با هشیاری کامل زندگی کن، زیرا فقط در هشیاری کامل قادری نقاب را کنار بگذاری.
▪️هستی در دسترس کسانی است که خود در دسترس هستیاند. و آنگاه به شما قول میدهم، هیچ ملامتی در بین نیست. زندگی سُروری لایتناهی است. با هستی یکی شو.
▪️یک قانون بسیار بنیادی زندگی آن است، اگر بترسی، انرژی را به طرف مقابل میدهی تا تو را بیشتر بترساند. خود ایدهی ترس در تو، عکس آن ایده را در طرف مقابل ایجاد میکند.
▪️عشق هرگز قادر به تملک نیست. عشق آزادی بخشیدن به دیگری است. عشق هدیهای نامشروط است؛ عشق معامله نیست.
▪️توجه غذای نفس است، فقط کسی که به خود رسید، آن نیاز از سرش میافتد. وقتی مرکز داشتی خودت احتیاجی نداری توجه دیگران را گدایی کنی. آنگاه میتوانی تنها زندگی کنی.
▪️همهی تلاش دین این است: چطور ذهن را کنار بگذار و به سوی زندگی حرکت کن، چطور ساز و کار تکراری را ترک کن و چطور به پدیدهی همیشه تازه و همیشه سبز هستی قدم بگذار.
▪️عشق نخستین گام به سوی کبریاست و تسلیم، آخرین گام. و این دو گام کلَّ سفر است.
▪️نگرانی بیش از حد دربارهی خود، بزرگترین بیماری ممکن است.
▪️مرگ تنها برای آن عدهای زیباست که زندگی خود را زیبا سپری کردهاند ، آنان که از زیستن نهراسیدهاند، آنان که به قدر کافی شهامت زندگی کردن داشتهاند، آنان که عشق ورزیدند، آنان که به رقص در آمدند، آنان که جشن گرفتند.
▪️ذهن باور کننده، ذهنی احمق است؛ ذهن اعتماد کننده دارای فراستی ناب است. ذهن باور کننده ذهنی معمولی و پیش پا افتاده است؛ ذهن اعتماد کننده به کمال میرسد. اعتماد کمال در پی دارد.
▪️انسان تک و تنها و به خود محدود، کریه و نفرت انگیز است. زندگی در عشق است، زندگی در جاری شدن است، در بذل و بخشش و تقسیم با دیگران است.
▪️آمیزش تنها وقتی با معناست که از روی شور و سرخوشی باشد، آنگاه عشق متولد میشود. عشق تنها وقتی با معناست که از روی عشق باشد، آنگاه عبادت زایید میشود.
▪️سرمست باش، با نشاط باش؛ در حال جشن و پایکوبی، در حال آواز خوانی، در حال رقص. بگذار کائنات از طریق تو مجال بازیگوشی بیابد. بگذار بازیگوشی تنها عبادت تو باشد. بگذار نشاط و شادمانی تنها نیایش تو باشد.
▪️درون تو جویباری از زندگی و جویباری از مرگ وجود دارد. جسم جویبار مرگ است و روح جویبار زندگی. روح هرگز نمیمیرد. جسم هرگز زنده نیست. وقتی روح و جسم با هم به سر میبرند، جسم حیات روح را منعکس میسازد. جسم فقط با حیات روح تابناک و درخشان است.
▪️خوش باش، لذایذ را دریاب. موضع جشن و سرور. غصه را دور بریز! خداوند به تو خیلی نزدیک است؛ به پایکوبی برخیز! این چهرهی ماتم زده را کنار بگذار. این توهین به مقدسات است، چرا که او بسیار نزدیک است.
▪️همین که از گذشته خلاص شدی، درکی فوقالعاده به تو دست میدهد و تو از آینده نیز رها هستی.
▪️ذهن مملو از افکار، دریاچهای مواج و پرچین و شکن است؛ ذهن عاری از افکار، دریاچهای صاف و بدون چین و شکن است. خدا هنگامی به طور کامل در دریاچهی ذهن تو انعکاس مییابد، که تو عاری از چین و شکن باشی. لحظهای عشق صمیمانه و ژرف چنان به اعماق وجودت رخنه میکند که زمان قادر به زدودن آن نیست. عشق آن قدر به پیشروی ادامه میدهد تا خودش را در درونت متولد سازد. این است که میگویم لحظهی عشق لحظهی جاودانگی است.